ما به هم نيازمنديم !
قصه سي و سوم/ قصه هاي شهر هرت
روزي "اعلي حضرت هردمبيل" فرمانرواي مادام العمر شهر هرت به منظور ارزيابي ميزان سرسپردگي اطرافيان و سنجش رتبه آنان در مسابقه تملق گويي و چاپلوسي ، رجال کشور را به ضیافت شاهانه میهمان کرد. او دستور داد تا درسرقلیان ها به جای تنباکو، مقداري از سرگین و پهن الاغ و اسب قرار دهند. میهمان ها همه يك به يك از راه رسيدند و هر يك در جايگاه ويژه خود نشستند و مشغول کشیدن قلیان شدند!
دود و بوی پهنِ اسب و الاغ فضا را پر کرد، اما رجال - از بیم ناراحتی شاه - پشت سر هم بر نی قلیان پُک عمیق زده و با احساس رضایت دودش را هوا می دادند! گویی در عمرشان، تنباکویی به آن خوبی نکشیده اند!
در اين بين شاه رو به آن ها کرده و گفت:
«سرقلیان ها با بهترین تنباکو پر شده اند، آن را حاکم همدان برایمان فرستاده است »
همه از تنباکو و عطر آن تعریف کرده و مي گفتند:
« به راستی تنباکویی بهتر از این نمیتوان یافت».
شاه به رئیس نگهبانان دربار - که پکهای بسیار عمیقی به قلیان می زد- گفت:
« تنباکویش چطور است؟ »
رئیس نگهبانان گفت:«به سر اعلی حضرت قسم، پنجاه سال است که قلیان میکشم، اما تنباکویی به این عطر و مزه ندیده ام!»
شاه با تحقیر به آن ها نگاهی کرد و گفت: « مرده شوی تان ببرد که به خاطر حفظ پست و مقام، حاضرید به جای تنباکو، پِهِن اسب و الاغ بکشید و بَه بَه و چَه چَه کنید.»
...و اما در دلش مي گفت : « اگر شماهاي بي لياقت براي تداوم عمر ننگينتان به شاه خودكامه اي چون من نياز داريد تا با تملق و چاپلوسي مرا بفريبيد و موقعيتتان را حفظ كنيد؛ من هم براي استمرار سلطه خود بر اين مردم بيچاره به دولتمرداني بي شرف و پست و فرومايه چون شماها نيازمندم!!»
شفيعي مطهر
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: قصه هاي شهر هرت
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.